چگونه در مسیر نویسندگی استمرار داشته باشیم؟ | به انضمام چند تمرین روزانه

من عاشق نوشتنم. تا حالا از خودتان پرسیده‌اید که چرا عاشق نوشتن هستید؟ گمان نمی‌کنم این مطلب برای کسی که به دنبال پیشرفت در مسیر نویسندگی نباشد به کار بیاید. اصلا چنین سوالی را نمی‌پرسد که بخواهد به چنین یادداشتی برسد. حالا تو ای دوست هنرمند من که دغدغه‌ات مستمر نوشتن است. چه سوال‌هایی از خودت پرسیده‌ای که به دنبالشان به این پرسش برسی؟ چه جواب‌هایی تو را مرحله به مرحله به اینجا رسانده که بخواهی بدانی چگونه استمرار در مسیر نویسندگی را بدست بیاوری؟ این را می‌پرسم چون نمی‌خواهم جوابی سرسری بدهم و فرمولی که تو را در یک چهارچوب کسل‌کننده بگذارد برایت بپیچم. در این صورت بعد از مدتی خسته شوی و قید نوشتن را می‌زنی. در این مقاله می‌خواهم با جای ماهی به تو ماهیگیری یاد بهم تا روش خودت را بیابی، ریل خودت را بسازی و قطار نوشتن را روی ریلی که به دست خودت ساخته شده روان کنی. اینطوری هرجایی از مسیر که متوقف شوی، میدانی چطور دوباره به حرکت درآیی و دوباره روی ریل بیفتی.

 

چگونه در مسیر نویسندگی استمرار داشته باشیم؟

بیایید زندگی چند نویسنده را بررسی کنیم تا ببینیم هرکدامشان چگونه استمرار در مسیر نویسندگی را حفظ کرده‌اند. اصلا بیا با نگاه به زندگی این نویسنده‌ها دلیل این استمرار داشتن را بدانیم. شاید اصلا به درد ما نخورد! به مدد ویکی‌پدیا اسم هر نویسنده‌ای را در گوگل جستجو کنید می‌توانید زندگی مفصل یا مختصر او را بخوانید. اما در این مقاله می‌خواهم آن بخش از زندگی نویسندگان را بنویسم که به دلیل نویسندگی‌شان مربوط می‌شود.

مثلا چخوف. او ۴۴ سال زندگی کرد و بیش‌از ۶۰ اثر ادبی نوشت. تازه، در بیمارستان هم کار می‌کرد و خودش هم سل داشت. او یکی از اثرگذارترین نمایشنامه‌ها و داستان کوتاه‌های جهان ادبیات را خلق کرده. بسیاری می‌گویند دلیل استمرار مسیر نویسندگی در زندگی چخوف، زمان محدود او برای زندگی کردن بود. با بیماری دردآوری که در جسمش حمل می‌کرد می‌دانست که زمان کمی برای جاودانگی دارد. بنابراین دنیا را به واسطه روایت‌هایی از زبان و دیدگاه شخصیت‌های داستان‌هایش ثبت می‌کرد.

به نظر شما اگر این سوال را قرار بود چخوف جواب بدهد چه می‌گفت؟ من حدس می‌زنم در همان حینی که دفترچه‌ای روی زانوهایش داشت که در آن شخصیتی از روی شما برای داستان جدیدش می‌نوشت و دستمالی را با سرفه‌های خون‌آلودش سرخ می‌کرد، جواب می‌داد: «دلیل زندگی کردنت را با خودت مرور کن. آن‌وقت می‌فهمی چگونه در مسیر نویسندگی استمرار داشته باشی.»

من هم تا حدودی با او موافقم. کمتر زمانی بوده که کسی چخوف را درحال نوشتن نبیند. می‌گویند ترس بابت ازدست‌دادن در او به قدری شدید بوده که آثارش همه بازتابی از این ترس هستند. قضاوت با شما.

اما برویم زندگی یک نویسنده دیگر را بررسی کنیم که من بسیار دوستش دارم. پروفسور تالکین دوست‌داشتنی. از من انتظار نداشته باشید از دنیای ادبیات گمانه‌زن چیزی نگویم. من به این دنیای پر از شگفتی تعلق دارم. تالکین در طول عمر ۸۱ ساله خود حدود ۱۵ زبان جدید برای جهان داستان‌ها خلق کرد، ادبیات فانتزی را به عنوان رشته‌ای مجزا در ادبیات داستانی مطرح کرد. پروفسور و استاد لغت‌شناسی در دانشگاه آکسفورد بود و بیش از ۲۰ اثر در حوزه ادبیات داستانی فانتزی، شعر، مقاله و یادداشت از خودش به جا گذاشت. از دیدگاه یکی از دوستانش (که باز هم من خیلی دوستش دارم) سی اس.لوئیس او می‌توانست در زمان حیات خود آثار بیشتری ثبت کند اما احتمالا به‌نظرش می‌رسید کیفیت بهتر از کمیت باشد.

به گفته سایت آردا مرجع دنیای سرزمین میانه در ایران

سرزمین میانه، جایی که داستان‌های معروف او در آن اتفاق می‌افتند، قرار بود نسخه‌ای از دنیای خودمان در گذشته‌ای فراموش شده باشد. تالکین نقشه‌های جغرافیایی پیچیده‌ای را ترسیم کرد و تمدن‌هایی با جزئیات فراوان ساخت. هر اثر فانتزی دیگری که بعد از آن به وجود آمد، از رمان‌های هری پاتر و فیلم‌های جنگ ستارگان گرفته تا بازی‌هایی همچون سیاه‌چال‌ها و اژدهایان، مدیون تخیلات حیرت‌انگیز تالکین بوده و آن را می‌ستایند.

تالکین در پیشگفتار نسخه سال ۱۹۶۶ یاران حلقه، اولین کتاب از این سه‌گانه، می‌نویسد: «من با تمام وجود از تمثیل در تمام مظاهر آن بیزارم، و از زمانی که آن قدر پیر و محتاط شدم تا حضور آن را تشخیص دهم، همیشه از آن بیزار بوده‌ام. من تاریخ را، واقعی یا ساختگی، با کاربردهای متنوع آن در اندیشه و تجربه خوانندگان، بسیار ترجیح می دهم. من فکر می‌کنم که بسیاری «کاربرد» را با «تمثیل» اشتباه می‌گیرند. اما یکی در آزادی خواننده قرار دارد، و دیگری در سلطه هدفمند نویسنده.»

همانطور که کوین جارزینسکی، مدیر ارشد توسعه استودیو آمازون می‌گوید، کار تالکین «درباره یک لحظه خاص در زمان نیست، بلکه درباره تکرار تاریخ است. درس‌هایی درباره قدرت، درباره وسوسه وجود دارد که ما به‌عنوان انسان همیشه و بارها و بارها سعی می‌کنیم بیاموزیم.»

با تمام این توضیحات می‌توان گفت تالکین جهانی خلق کرد که در آن زبان‌هایی که ساخته بود به‌کار روند. همه‌ی این جهان‌ها و زبان‌ها برای این ساخته شده بودند تا نگاه او به دنیای واقعیت را جاودانه کنند. دیدگاه او از تکرار تاریخ جهان ما انگیزه‌ای بود که او را در مسیر نوشتن مستمر نگه می‌داشت. شاید بهتر است بگویم فراموشی و نگرانی بابت از دست رفتن زیبایی‌ها، دانش، سعادت و خوشبختی‌ای که در چیزهای کوچک یافت می‌شود او را مصمم کرده بود که تا جای ممکن همه را ثبت کند. رد جنگ، غم، فراغ، جدایی و درد را می‌توان در آثار او دید. همانقدر که شکوه، عظمت، وفاداری و عشق در روایت‌هایش جاری است.

اگر تالکین جلوی شما نشسته بود و از او چنین سوالی می‌پرسیدید چه می‌گفت؟ درحالی که روی صندلی مخصوص خود نشسته بود و پیپ خود را تمیز و پر می‌کرد، احتمالا یکی از گلدان‌های خاصی که از گلخانه‌اش آورده بود را به دست شما می‌داد و می‌گفت: «چه می‌شد اگر این گیاه شگفت را که در طول عمر صدساله‌اش فقط یک‌بار گل می‌دهد و حالا تو داری گل آن را می‌بینی، هیچ‌وقت نمی‌دیدی؟ حیف می‌شد نه؟ حالا حیف نیست نگاهت به دنیایی که فقط یک‌بار توسط تو مشاهده و تجربه می‌شود ثبت نشود و از بین برود؟»

کافیست؟  اشکتان هنوز در نیامده؟ خب، پس بگذارید همین‌جا تمرینی برایتان محیا کنم تا شاید جواب این سوال که چگونه در مسیر نویسندگی استمرار داشته باشید را به روش خودتان بیابید.

تمرین ۱:

ابزار لازم: یک صفحه سفید وورد و انگشتانتان (دفتر و خودکار هم بدک نیست.)- گوگل- چند نویسنده که دوستشان دارید- چند سوال- قوه تخیل

روش کار: نویسنده‌های عزیزتان را بردارید و دانه دانه اسمشان را در گوگل جستجو کنید. زندگی و لیست آثارشان را بخوانید. بعد دفترچه یا صفحه وورد را باز کنید. قوه تخیلیتان را به‌راه بیاندازید و نوعی احضار روح یا تله‌پورت انجام دهید. نویسنده‌های محترم جلوی شما حاضرند تا به سوال‌هایتان پاسخ دهند. (مثل جادوگری است. نه؟)

حالا از آنها بپرسید: چطور می‌توانستید همیشه در حال نوشتن باشید؟ تابه‌حال این حس را داشته‌اید که از نویسندگی خسته شوید؟ من چطور می‌توانم مثل شما اشتیاقم را به نوشتن حفظ کنم؟

شاید مسخره‌تان کنند، شاید هم بگویند: «باید پوست کلفت باشی.» همین و بس. اما بگذارید از زبان خودشان در کالبدی که شما برایشان تصور کرده‌اید صحبت کنند. این یک تمرین هیجان‌انگیز است.

شکل دیگر این تمرین می‌تواند اینطور باشد: برای نویسنده مورد علاقه خود نامه بنویسید و برایش از سختی مسیر نویسندگی گلایه کنید. بگذارید او هم جواب نامه‌تان را بدهد و شما را دلداری بدهد.

من که خودم مشتاق شدم همین حالا این تمرین را انجام بدهم.

 

ایجاد عادت نویسندگی

یکی از پربازده‌ترین روش‌ها برای اینکه مستمر بنویسید این است که عادت نویسندگی را در خودتان ایجاد کنید. به عبارت دیگر می‌توانم بگویم مستمر بنویسید تا در نویسندگی استمرار داشته باشید!

ایجاد عادت نیاز به زمان، صبر و رفتار مشفقانه دارد. ممکن است روزهایی برسند که حتی بیرون آمدن از رخت‌خواب برایتان مانند جابه‌جا کردن کوه باشد. چه برسد به نوشتن! اما با تعیین یک بازه‌ی حداقل تا حداکثر میزان نوشتن، می‌توانید پای عادتتان بایستید و در جهت استمرار در نویسندگی کاری کرده باشید. هرکسی اندازه خودش را می‌داند. شما باید ببینید حداقل چقدر نوشتن به شما این حس را می‌دهد که «بالاخره یه کاری انجام دادم.» بازه‌ی من بین نیم صفحه‌ی یک دفترچه یادداشت تا سه‌صفحه برگه A4 تعیین شده. بعد از ۵سال عادت نوشتن در من جوری عمیق شده که اگر یک روز ننویسم انگار حالم خوب نیست. چیزی سر جایش نیست و باید هرچه سریع‌تر خودم را به کاغذ و قلم برسانم.

و حالا تمرین۲:

برای ایجاد عادت نوشتن در جهت استمرار در مسیر نویسندگی:

مواد لازم: خودتان- یک دفترچه یادداشت- یک قلم (در این تمرین بهتر است کمترین مانع برای نوشتن وجود داشته باشد. پس تایپ کردن را می‌گذاریم برای بهترین حالت عادت‌سازی.)

روش تمرین: اینطور است که یک هفته خودتان را زیر نظر می‌گیرید و در دفترچه‌تان برای هر روز گزارش می‌‎نویسید. در این گزارش می‌گویید که صبح، ظهر، عصر و شب چه کارهایی کردید و چه احساساتی داشتید. همین و بس. سعی کنید هرطور شده حتی در حد «خوب بود» نوشتن را انجام بدهید. سپس این یک هفته‌ها را تمدید کنید و به مدت ۴۰ روز سعی کنید هر روز در چهار بازه‌ی زمانی (یا یک‌بار در طول روز اما درباره همه این بازه‌های زمانی) بنویسید. در این تمرین اصلا کیفیت مهم نیست. مهم انجام شدن کار است. حتی در مسخره‌ترین حالت.

 

سبک زندگی متناسب با نویسندگی

نمی‌شود اسم خودتان را بگذارید نویسنده اما زندگی‌تان، طرز فکر و رفتارتان مثل نویسنده‌ها نباشد. یک نویسنده ریزبین و جزئی‌نگر است. به همه چیز مانند سوژه‌ای برای نوشتن نگاه می‌کند. می‌توان گفت تمام بخش‌های زندگی روزمره‌اش در جهت و در خدمت نوشتن است. مطالعه می‌کند که بهتر بنویسد، ورزش می‌کند که بهتر بنویسد، غذا می‌خورد که بهتر بنویسد، اصلا زندگی می‌کند که چیزهای بیشتری برای نوشتن داسته باشد. پس می‌توانم بگویم که کمتر پیش می‌آید برای نوشتن دچار کمبود ایده شود. البته در شروع مسیر نویسندگی ایده نداشتن کاملا طبیعی است.

حالا شما اگر می‌خواهید بدانید که چگونه در مسیر نویسندگی استمرار داشته باشید، در جوابتان بایستی بگویم سبک زندگی‌تان را تغییر دهید.

می‌توان باز هم برگشت به سراغ آن نویسندگان محبوب و زندگی‌شان را رصد کرد. چه عادت‌هایی داشتند؟ چگونه زندگی‌شان برای بهتر نوشتن طراحی شده بود؟ نه اینکه بخواهیم تمام بخش‌های زندگی‌مان را مثل آن‌ها طراحی کنیم. فقط برای اینکه ببینیم حفظ استمرار در مسیر نویسندگی مستلزم تغییراتی است. چه در ظاهر و چه در عمق زندگی و شخصیت‌مان.

تمرین۳: برای تغییر سبک زندگی مانند نویسندگان

مواد لازم: تعداد زیادی کاغذ و تعداد زیادی قلم.

روش تمرین: این‌گونه است که هرجایی از خانه و در همه جیب‌ها و کیف‌هایتان کاغذ و قلم بگذارید تا به‌یادتان بیاورند شما یک نویسنده‌اید. هر موقع که فرصتی خالی بدست آوردید (در راه، انتظار برای به‌جوش‌آمدن آب، در صف نانوایی و…) روی آن تکه کاغذ چیزی بنویسد. همین.

 

حفظ اشتیاق به نوشتن با تعیین هدف

حالا می‌رسیم به همان سوال اولی که مطرح کرده بودم. چرا نوشتن را دوست دارید؟ می‌خواهید بدانید چگونه در نویسندگی استمرار داشته باشید که چه بشود؟ نویسنده بودن برای شما به چه معناست؟ فکر می‌کنید چطور می‌توانید به خودتان بگویید نویسنده؟ اصلا می‌نویسید که چه بشود؟

وقتی دلیلتان را پیدا کنید، اشتیاقتان شارژ می‌شود. پیداکردن دلیل کافی نیست. ما موجودات فراموش‌کاری هستیم. پس باید دلیلتان را تقریبا هر روز مرور کنید. گاهی آن‌ها را به‌روزرسانی کنید. اصلا بدک نیست در روزانه‌نویسی‌هایتان هرازچندگاهی این سوال‌ها را جواب بدهید.

پس تمرین۴ شما می‌شود این که: هزار کلمه یا سه برگه‌ی A4 درباره هدفتان از نویسنده‌شدن بنویسید. در جواب به سوال‌ها دست‌و‌دل‌باز عمل کنید و هرچه می‌خواهد دل تنگتان را روانه‌ی کاغذ کنید. خوش می‌گذرد. باور کنید.

 

برای استمرار در نویسندگی، چیزی ننویسید!

بله، درست خواندید. گاهی لازم است به خودتان استراحت بدهید تا چاه ذوق و خلاقیتتان پر شود و چشمه‌ی نویسندگی‌تان دوباره بجوشد. جولیا کامرون این را در کتاب حق نوشتن توضیح می‌دهد. چنین تدبیرهایی حتی در رژیم‌های غذایی هم هست. یا حتی در ورزش یا حتی در کارهایی که هیچ ربطی به هنر ندارند. برای آنکه خلاق‌تر شوید و از روزمرگی و تکرار خلاص شوید، این بدیهی‌ترین کار است. بعضی روزها اشکالی ندارد اگر نه چیزی بخوانید و نه چیزی بنویسید. فقط مشاهده کنید. خودتان را کاوشگری در اردوهای تحقیقاتی ببینید یا توریستی که می‌خواهد از آثار باستانی دیدن کند. فقط اجازه بدهید زندگی جاری شود و شما ناظر باشید. حالا برای آنکه وجدانتان عذاب نگیرد می‌توانید صدایتان را ضبط کنید و از چیزهایی که دیده‌اید، تجربیاتتان، احوالاتتان و… برای خودتان گزارش صوتی ارائه دهید. اینطوری می‌توانید زمانی که به مسیر نوشتن بازگشتید چیزهای بیشتری برای نوشتن داشته باشید.

 

تمرین۵: حداقل یک روز در هفته به روش خودتان هیچ کاری در راستای نوشتن نکنید.

 

کوچ نویسندگی داشته باشید

من همیشه در جلسات کوچینگ نویسندگی به دوستانم توصیه می‌کنم برای استمرار در مسیر نویسندگی سعی کنند در گام اول روش خودشان را پیدا کنند. معمولا هفته اول به بررسی روش خودشان و تست کردن پیشنهادهایی می‌گذرد که می‌تواند به آن‌ها در پیدا کردن مسیر نویسندگی اختصاصی‌شان کمک کند. بدیهی است که در این راه مقایسه کردن، نشخوارهای فکری، قضاوت‌های بی‌جا و نادرست از خودمان و هزارجور درد و بلایی که خودمان سر خودمان می‌آوریم پیش می‌آیند. اما وقتی کسی کنارتان باشد که بتواند این غبارها را از ذهنتان کنار بزند، طی کردن مسیر آسان‌تر می‌شود.

من خوشحالم که می‌توانم در کنارزدن این غبارها همراه دوستان فرهیخته‌ام باشم.

راستی شما چه پیشنهادهایی برای استمرار در مسیر نویسندگی دارید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *