اندیشیدن را جدی بگیریم| یک لقمه از نون نوشتن |روز شانزدهم چالش ۲۱روزۀ تولید محتوا

اندیشیدن را جدی بگیریم. اندیشیدن. آن‌چه ما کم داریم، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند. اندیشیدن باید به مثابه‌ی یک کار مهم تلقی شود. اندیشه ورزیدن.

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم. نویسنده نباید_فقط_ در بند گفتن باشد. برای گفتن همیشه وقت هست، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود. چرا یک نویسنده نباید مغز خود را برای اندیشیدن و برای تخیل تربیت کند؟

-از کتاب “نون نوشتن”| محمد دولت‌آبادی

 

اخیراً این کتاب را خریدم تا اشتیاقم از سرک کشیدن در تفکرات و رنج‌هایی که نویسندگان موقع نوشتن داشتند را برطرف کنم. با همان یادداشت اول کتاب چرخ فکرم به کار افتاد. انگار روغن‌کاری شده باشد.

بخشی از آن‌چه بلافاصله بعد از خواندن این یادداشت کوتاه روانۀ ذهنم شد را می‌خوانید:

 

چرا یک نویسنده باید مغز خود را برای اندیشیدن و برای تخیل تربیت کند؟

+آقای دولت‌آبادی لطف کنید و پاسخگو باشید: چگونه باید مغزمان را برای تخیل تربیت کنیم؟

-با اندیشیدن به چیزهایی که دیگران به آن‌ها نمی‌اندیشند یا اندیشیدن دربارۀ آن‌ها را برای خود کاری پوچ و اتلاف وقت می‌شمارند.

+برای مثال اگر من به این بیاندیشم که «چه می‌شود اگر دنیا به جای آن که به سمت بی‌نظمی و گستردگی پیش برود، به سمت نظم و تراکم گرایش پیدا کند»، آن وقت اندیشه‌ورزی‌ام و خیال دنیایی که هر روز متراکم‌تر می‌شود چگونه مرا تربیت خواهد کرد؟

-اگر به فکر کردن دربارۀ دنیای در حال انقباض ادامه دهی، داستانی در ذهن تو متبلور می‌شود که ارزش تعریف کردن دارد. چه کاری برای یک نویسنده مهم‌تر از این است که حاصل اندیشه‌ورزی خود را به عنوان میراثی از جنس کلمات به جا بگذارد؟

ما نیاز به داستان‌هایی داریم که اندیشۀ ما را به ورزش درآورند و همین امرِ اندیشه‌ورزی، راه ما را به بینش‌های جدیدی باز می‌کند که ارزش نوشتن و داستان‌پردازی دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *