این هفته روزهای سختی را پشت سر گذاشته.
از اضطراب انتخاب رشتۀ برادرش تا آیندۀ نامعلومی که قول داده جز تصمیمات خودش کسی در آن دخالتی نداشته باشد.
برای آنکه بتواند آدم بهتری باشد کلی با خود کلنجار رفته.
آدمِ بهتربودن را قبلاً اینطور تعبیر میکرد که: «همه مرا دوست داشته باشند» یا
«از من راضی باشند» و «دلشان بخواهد با من حرف بزنند.»
اما در همین یک هفته معنی خیلی چیزها برایش تغییر کرده.
مثلاً همین آدمِ بهتربودن به معنی «حقیقت خود بودن» شده. حتی اگر صدایش به هیچ کجا نرسد.
قبلاً شجاعت را در این میدید که همهفنحریف، جسور و قوی باشد. هیچموقع کم نیاورد و مثل درخت در برابر طوفان بایستد.
الان میگوید:
گاهی شجاعت به این معناست: «من به کمک احتیاج دارم.»
اگر آنقدر مغرور نباشیم که درخواست کمک را با ذلت اشتباه بگیریم، شاید بشود زندگی را از نابودی نجات داد. وگرنه یک انسان برای زمین کافی بود.
با خودم میگویم:
اشکالی ندارد از دیگران بخواهی نجاتت دهند. اما بدان از چه دستی انتظار یاری داری.
هیچ موقع به این دل نبند که همیشه کسی هست. گاهی اوقات خودت تنها کسی هستی که نیاز داری کمکت کند.
وقتی از کسی درخواستی داری، او را موظف به رفع نیازت ندان. هیچکس نباید بردۀ امیال دیگران باشد.
ناپختگیات را بپذیر و به جای عذاب وجدان و شرمندگی از اشتباههایت درس بگیر و متوقف نشو.
بنویس.
بنویس تا کلمات به تو بگویند کیستی. آینۀ کلمات گویاترین انعکاس حقیقت توست.
خودت را دوست داشته باش، تو تنها کسی هستی که برای همیشه کنارت میماند.
4 پاسخ
خوشحالم که وبلاگت رو بهروز کردی😍
ممنون فاطمه عزیز
خوشحالم که هستی دوست من.
پاینده باشی
خودمان باید یادبگیریم حال خودمان را خوب کنیم
گاهی همین چند خط نوشتن و مکالمه با خویشتن چاره ساز و گره گشاست. عالی بود مبینای عزیز سپاس
کاملا درسته. نوشتن درمان میکنه.
سلامت باشید و پاینده